ذهن در حالت (( کمبود )) به سر می برد و بنابراین همواره برای بیشتر حرص می زند. هنگامی که هویتت را ذهن می انگاری، به سادگی بی حوصله و ناآرام می شوی. بی حوصلگی یعنی آن که ذهن، خواهان محرک های بیشتر است، غذای بیشتری برای فکر می خواهد و گرسنگی اش برطرف نشده است.
هنگامی که احساس بی حوصلگی می کنی، می توانی با خواندن روزنامه، تماشای تلویزیون، گشتن در خیابانها و خرید کردن یا - از همه متداول تر - انتقال حس ذهنی کمبود و نیاز به بیشتر، به بدن و برای مدت کوتاهی راضی کردن آن با خوردن غذای بیشتر، گرسنگی ذهن را برطرف کنی.
یا می توانی بی حوصله و ناآرام باقی بمانی و مشاهده کنی بی حوصله و ناآرام بودن چه احساسی دارد. در حالی که به احساس هشیار می شوی، ناگهان گویی فضا و سکونی پیرامون آن را می گیرد. در ابتدا این فضا کوچک است، اما به تدریج گسترده تر می شود و شدت و اهمیت احساس بی حوصلگی رو به کاهش می گذارد. در نتیجه، حتی بی حوصلگی می تواند به تو بیاموزد که چه کسی هستی و چه کسی نیستی.
کشف می کنی که یک (( شخص بی حوصله )) آن وجودی نیست که تو هستی. بی حوصلگی فقط حرکت انرژی شرطی در درون توست. تو خشمگین، اندوهگین و ترسو نیز نیستی. بی حوصلگی، خشم، اندوه یا ترس متعلق به تو نیستند، شخصی نیستند. آنها شرایط ذهن بشر هستند؛ می آیند و می روند.
هر چیزی که می آید و می رود، تو نیستی.
(( بی حوصله هستم. )) چه کسی به آن واقف است؟
(( بی حوصله، اندوهگین، هراسان هستم. )) چه کسی به آن واقف است؟
تو وقوف هستی، نه وضعیتی که به آن واقفیرویاها پیامی از ضمیر ناخودآگاه هستند
وقتی راه می روی، فقط راه برو و مهم تر از همه دودل نباش
انسان معمولا زندگی خود را چون آدم آهنی سپری می كند
در لحظه اكنون به سر بردن، یگانه راه زندگی كردن است
20278 بازدید
4 بازدید امروز
1 بازدید دیروز
11 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian