جملاتی از پائولو کوئلیو
- انسان همیشه خواهان دگرگونی و تحول است اما همزمان، سکون و ثبوت را آرزو میکند.�
- اگر به زبان تمامی آدمیان و فرشتگان سخن گویم....
و از عشق بیبهره باشم طبل میانتهی و سنج پرهیاهویی بیش نیستیم، اگر از
کرامت غیبدانی و پیشگویی بر خوردار باشم و همه اسرار جهان را دریابم و
قلمرو دانش را تمام مسخر کنم و در ایمان چنان راسخ و نیرومند باشم که
کوهها را به رفتار آورم و از عشق بیبهره باشم، کسی نیستم. اگر همه
دارایی خویش به مستمندان بخشم و جسم خویش را به آتش بسپارم و از عشق
بیبهره باشم مرا هیچ سود نخواهد بخشید.عشق بردبار و مهربان است عشق از
حسد برکنار است عشق لاف خودستایی نمیزند عشق اطوار ناپسند ندارد عشق به
اندک چیزی در خشم نمیآید و اندیشه شر نمیکند و از بیعدالتی خشنود نیست
اما با حقیقت و راستی شاد و خرم است همه چیز را تحمل میکند همه چیز را
باور میکند و به همه چیز امیدوار است و هیچگاه از پای نمیافتد اما
پیشگویها همه شکست میخورند و زبانها همه قطع میشوند و دانشها در غبار
زمان پنهان میشوند و دانش ما جزیی است و نبوت ما جزیی است و آنچه جزیی
است روی در فنا دارد انچه میماند ایمان و امید و عشق است و از این هر سه،
عشق را برترین مقام است.�
- �خداوندُ عشق است، عشقی که پس از نفوذ به درون ما، نرم
میکند، ناب میکند، تازه میکند، بازسازی میکند. و درون آدمی را دگرگون
میکند. نیروی ارادهٔ انسان را دگرگون نمیکند. زمان انسان را دگرگون
نمیکند. عشق دگرگون میکند! زیرا؛ عشق خداوند است و خداوند، عشق است.�
دوشنبه 19 بهمن 1388 - 8:27:29 AM